تکنیک های دور سنجی برای شناخت بیشتر لایه های زمین
مطالعه موردی مطالعه کانیهای رسی و کربناتی با استفاده از تکنیکهای دورسنجی در قسمتی از زون زاگرس چین خورده
در سه دهه اخیر ظهور و کاربری فناوری نوین سنجش از دور فضابرد و در پی آن سامانههای اطلاعات جغرافیایی(GIS)، تحول شگرفی در کسب و بهرهبرداری از اطلاعات منابع زمینی و زیستمحیطی ایجاد کرده است.
از كانیهای دگرسانی جهت تعیین و به نقشه درآوردن سنگهایی که دارای دگرسانی هیدروکسیل هستند استفاده میشود. آلتراسیونهای پتاسیک، فیلیک، پروپلیتیک و سیلیسی از مهمترین انواع آلتراسیون هستند که در سنگهای آتشفشانی و رسوبی دیده میشوند.
نقش دورسنجی در به نقشه آوردن دگرسانیها، براساس تفکیک كانیهایی که بهعنوان راهنما در شناسایی انواع دگرسانیها موثرند، است. در این مطالعه که از تصاویر ماهوارهای +ASTER,ETM استفاده شده است به مطالعه كانیها و دگرسانیها با روشهای آنالیز متداولی از جمله تحلیل مولفههای اصلی، نسبتگیری باندی و ترکیب رنگی مجازی پرداخته شده است.
اطلاعات طیفی مربوط به كانیها بر اساس اطلاعات کتابخانه طیفی اتحادیه بینالمللی زمینشناسی (USGS) بهعنوان مرجع استخراج شده است. انعکاس طیفی كانیهای مورد مطالعه براساس باندهای 1،2،3،4،5 و 7 از تصویر +ETM و 14 باند از تصاویر ASTER تهیه شده است که خروجی آن بهصورت توزیع زونی کانیسازی تهیه شده است.
نقشه کانیسازی که از روشهای جداسازی كانیها استخراج شده مشخص میکند که کربناتها (کلسیت ـ دولومیت) و كانیهای رسی و سولفاتها از نظام طیفی مشابهی برخوردارند که خواص گسیلشی آنها بهخصوص در باندهای حرارتی در اکثر موارد به شناسایی و تفکیک آنها کمک كرده که در منطقه مورد مطالعه در زون زاگرس در محدوده غرب شهرستان شیراز به بررسی و مطالعه آنها پرداختهایم.
استفاده از تكنیکهای دورسنجی در کاربردهای مختلف زمینشناسی بهطور قابل ملاحظهای در سالهای اخیر رشد یافته که علت اصلی آن اطلاعات مفید استخراجی از آنالیز و تفسیرها است. عامل اصلی این پیشرفت را میتوان در دو عامل دانست:
- روشهای جدید و تكنیکهای تفسیری توسط محققان جهت استخراج اطلاعات قابل اعتماد از تصاویر ماهوارهای پیشنهاد شده است.
- تصاویر ماهوارهای با قدرت تفکیک طیفی و مکانی بالا بهراحتی قابل دسترسی و قادر است تا اطلاعات کاملی را در اختیار کاربران در منطقه مورد مطالعه قرار دهد. توسعه روزافزون نرمافزاری را نیز باید یک نقطه مثبت در این علم دانست.
بیشترین کاربرد علم دورسنجی در آنالیزهای زمینشناسی شامل بررسیهای ساختاری و به نقشه در آوردن واحدهای سنگی است. شناسایی ویژگیهای زمینشناسی خاص از جمله اقدامات مفید و متداول در این علم است.
هدف از این مطالعه
هدف از این مطالعه کاربرد تكنیكهای دورسنجی جهت به نقشه درآوردن دگرسانیها که بر پایه اطلاعات پایه منطقه استوار است، میباشد. این محدوده در زون زاگرس چین خورده قرار دارد که ترکیبی از رسوبات مختلف آن را پوشانیده و یک منطقه مناسب جهت بررسی دگرسانیهای هیدروکسیل است. هدف اصلی از این مطالعه به نقشه درآوردن كانیهای دگرسانی است.
دو گروه آنالیز در طی این مقاله مورد بررسی قرار گرفته که دسته اول شامل محاسباتی است که بر اساس الگوریتمها و ماتریسهایی که از محاسبات کاربردی ریاضی استخراج شده است و دسته دوم آنالیزهایی که براساس خواص طیفی كانیها و با تکیه بر کتابخانه طیفی اتحادیه بینالملل زمینشناسی (USGS) استخراج شده، است.
نگاهی به زمینشناسی منطقه
منطقه مورد مطالعه در زون چین خورده زاگرس جای دارد. این پهنه شامل دشتهای بین کوهستانی کوچک و بلندیهای پیرامون بهصورت کوهستانی است توپوگرافی منطقه همانند بسیاری از پهنههای پیرامون نقشه، دارای الگویی ناهمگون و نایکنواخت است. بخشهای باختری، شمال باختری نقشه دارای سیمایی از ریختار زمینهای ناهموار است.
-
چینهشناسی
قدیمیترین واحدهای رخنمون یافته در گستره نقشه، مارنهای گلوبوترونکادار کرتاسه بالا مربوط به سازند گورپی است که در بخش باختری نقشه رخنمونی محدود دارد. رخنمون بالا و پایین این واحد در گستره نقشه پوشیده است و نمیتوان ستبرای دقیق برای توالی کامل این واحد را تعیین کرد.
بر روی این واحد، آهکهای زیستآواری پالئوسن (میان سازند قربان) قرار گرفته است همبری این سازند با مارنهای گلوبیژیرینا دار پالئوسن ـ ائوسن تدریجی است. سازند ساچون از رسوبات آواری پالئوسن تشکیل شده است که گسترش این واحد در توالی سنگشناسی نقشه محدود به پهنه شمال و شمال خاوری نقشه است و ستبرایی در حدود 120 متر دارد.
سازند پابده در گستره منطقه مورد مطالعه محدود به پهنه شمال خاوری نقشه بوده و بهطور کلی از مارنهای گلوبیژرینادار پالئوسن ـ ائوسن پیشین تشکیل شده است. سازند جهرم نیزدر بخش شمال خاوری نقشه با واحد آواری پالئوسن هم شیب است و بهطور کلی از آهکهای بیومیکرواسپارایت و همچنین آهکهای بیومیکرایتی است که گاه با مارنهای آهندار و سولفاتدار همراه است.
همبری پایینی این سازند در بخشهای جنوب باختری نقشه با مارنهای گلوبیژرینادار سازند پابده تدریجی است. بر روی سازند جهرم کنگلومرای ارتوکوارتزیت و آهکهای چرتی ـ سولفاتی ائوسن قرار گرفته است. این واحد در زیر آهکهای سازند آسماری قرار گرفته است که سن الیگو میوسن را دارد و از آهکهای بیومیکرواسپارایت زیستآواری تشکیل شده است سازند آسماری در محدوده منطقه مورد مطالعه صخرهساز است.
بر روی سازند آسماری مارنهای آهندار و دولومیتهای ژیپسی بخش زیرین سازند گچساران قرار دارد. از لحاظ سنگشناسی این واحد تناوبی از سولفاتهای تبخیری است که بیشتر در قالب لایههای ژیپس و کمتر به شکل انیدریت مشاهده میشود. توالی رسوبات در این واحد لایهبندی ستبر دارد این توالی دارای تناوبی از مارنهای سبز تا خاکستری دارای آهن است.
این توالی همچنین دارای تناوبی از آهکهای گچدار با لایهبندی نازک است. رخساره رازک در خاور منطقه مورد مطالعه گسترش داشته و بهطور کلی از آهکهای مارنی ـ سیلتی و مارنهای آهندار میوسن تشکیل شده است.
- تکتونیک
گستره نقشه در زون چینخورده زاگرس قرار دارد این گستره بخشی از پیش خشکی زون چین خورده زاگرس است. بر پایه ویژگیهای ساختاری و رسوبی میتوان این گستره را در دو زون یا منطقه فرعی انتقالی و میانی جای داد. این جدایش براساس وجود تغییرات آشکار در رژیم ساختاری و رسوبی اینگونه پهنههاست.
مرز این دو زون بر پایه آنچه در نقشه ساختاری گستره شیراز آمده است همخوان با گسل گویم ـ بزین است که به سوی بخشهای جنوب خاوری شیراز ادامه مییابد. از مهمترین زونهای گسلی موجود در منطقه میتوان به زون گسلی سبز پوشان به طول 51 کیلومتر که یک گسل برشی است اشاره کرد.
همچنین زون گسلی گویم، زون گسلی بزین، راندگی فلات، راندگی دراک و زون گسلی دره شور از دیگر زونهای گسلی مهم در منطقه مورد مطالعه هستند.
روش مطالعه
محدوده مورد مطالعه شامل قسمتی از زون زاگرس چین خورده مابین طول و عرض جغرافیایی ’00 ,°52 و ’00, °30 و’30 ,°52 و ’30, °29 قرار گرفته که پس از اعمال تصحیحات اولیه هندسی و اتمسفری بر روی تصویر ETM به شماره گذر 39 ـ 163 اخذ شده در تاریخ 5 آوریل سال 2001 و تصاویر ASTER اخذ شده در سال 2003 میلادی وارد مرحله تفسیر و آنالیز با اهداف مشخص شدیم.
لازم بهذکر است که جهت تصحیحات لازم و موزاییک دادهها از نرمافزار Geomatica PCI و جهت آنالیز دادهها از نرمافزار Envi 4/1 استفاده شده است و در نهایت جهت به نقشه درآوردن دگرسانیها و كانیهای بارز در محیطبرداری از نرمافزار Arc GIS 9.2 استفاده شده است.
مقدمهای بر آلتراسیون در سنگها
آلتراسیون هیدروترمال به وسیله تغییراتی اعم از فیزیکی و شیمیایی از كانیهایی صورت میگیرد که هیچ شباهتی با محیط سنگ میزبان ندارند و این معیار شناسایی آنها بهویژه زمانیکه بهوسیله سیالات گرمابی تشکیل شده باشند، است.[1]
طبیعت محصولات دگرسانی به عوامل زیر بستگی دارد:
- جنس سنگ دیواره
- خواص سیال از جمله Eh,Ph ، فشار بخار حاصله، درجه هیدرولیز و ترکیبات آنیونی ـ کاتیونی
- فشار و حرارت در محل رخنمونها [2]
بهطور کلی آلتراسیون میتواند پاسخی از فرآیندهای زیر باشد
- دیاژنز در رسوبات
- دگرگونی و سایر فرآیندهای منطقهای
- فعالیتهای پس از آتشفشانی و ماگماتیزم که با سرد شدن همراه باشد
- کانیسازی مستقیم
عواملی که در برونزدگی آلتراسیونها و دگرسانیها تاثیر بهسزایی دارند شامل:
- هیدرولیز
- هیدراته و دهیدراته شدن
- دگرگونی آلکالی
- دکربناته شدن
- سیلیسی شدن
- اکسیداسیون ـ احیا و عوامل دیگری چون فلوئوریزاسیون و سولفیده شدن
انواع دگرسانی
-
پتاسیک
این دگرسانی که بهعنوان دگرسانی k سیلیکات شناخته میشود بهعلت حضور پتاسیم فلدسپار دوباره متبلور در یک سنگ و با حضور بیوتیت و سریسیت صورت میگیرد که كانیهای مهم آن شامل بیوتیت، کوارتز، کلریت و انیدریت است.
به طوری که در کانسارهای مس پورفیری در زون پتاسیک رگههای زیر یافت میشود:
- کوارتز
- کالکوپیریت، کوارتز، پیریت و پتاسیم فلداسپات
- انیدریت، پیریت و کالکوپیریت
شایان ذکر است که این دگرسانی در اکثر کانسارهای ماگمایی و گرمابی یافت میشود
-
سریسیک (فیلیک)
كانیهای مهم آن شامل پیریت، پیروفیلیت، کائولینیت و سریسیت است که درصد سریسیت از بقیه بیشتر است. زون سریسیتیک در اغلب کانسارهایی که از طریق محلولهای ماگمایی یا گرمابی تشکیل شدهاند، یافت میشود. لذا در مراحل پیجویی و اکتشاف کلید اکتشافی مناسبی است.
-
آرژیلیک
كانیهای مهم این زون عبارتند از کائولینیت، مونت موریلونیت، پلاژیوکلاز و بیوتیت است که در نوع پیشرفته آن باید كانیهای پیروفیلیت، سریسیت، آلونیت و کوارتز را اضافه كرد.
كانیهای ایجاد شده در این زون بستگی به شدت هیدرولیز، درجه حرارت محلول و ترکیب کانیشناسی سنگ اولیه دارد بهطوریکه در دمای بالاتر از 300°سانتیگراد پیروفیلیت و در حرارتهای پایینتر کائولینیت و دیکیت یافت میشود.
پردازش دادهها
-
پردازش دادههای ماهواره ای +ETM
اطلاعات ماهوارهای لندست سالهاست که برای آشکارسازی اکسیدهای آهن و كانیهای رسی همراه با زونهای دگرسانی گرمابی استفاده میشوند.
باندهای 5 و 7 سنجنده ماهواره لندست 7 در محدودههایی واقع شدهاند که كانیهای رسی و سنگهای دگرسانی، ویژگیهای طیفی خاصی را در آنها نشان میدهند.
كانیهای رسی در محدوده 1/15 میکرومتر بیشترین بازتابش در محدوده 2/02 میکرومتر بیشترین جذب را نشان میدهند.
در روش تحلیل مولفههای اصلی منحنی محاسبه واریانس و کوواریانس و ضریب همبستگی بین باندهای مختلف چندین مولفه به وجود میآید که در آنها پدیدههای مزاحم مانند سایه و اثرات توپوگرافی و زاویه خورشید حذف شده است.
این محاسبات در تصاویر چند باندی ارتباط مستقیمی با رفتارهای مختلف سطحی موادی مانند سنگها، خاکها و گیاهان دارد. در شکل (1) منحنی طیفی كانیهای رسی آورده شده است.
حال با علم به این موضوع که در تصاویر ETM بیشترین و کمترین بازتاب در باندهای 5 و 7 در كانیهای رسی ایجاد میشود با استفاده از تكنیكهای کروستا و با استفاده از ایجاد مولفههای اصلی 7 ـ 5 ـ 4 ـ 1به بارزسازی كانیهای رسی پرداخته و برای تفکیک کانی سازی به بررسی تصاویر ASTER خواهیم پرداخت.
-
پردازش دادههای ماهوارهای ASTER
پس از بررسی دادههای ماهوارهای و شناسایی مناطق دارای دگرسانی كانیهای رسی، به بررسی ورقهها بهخصوص در مناطقی که در تصاویر بارزسازی شده است پرداخته میشود.
دادههای که از ماهواره اخذ میشود دارای 14 باند طیفی است که در 3 گروه VNIR,SWIR,TIRقرار میگیرند. در شكل 2 مقایسه باندهای طیفی تصاویر Aster و ETM نشان داده شده.
با توجه به این که بیشترین جذب و بازتاب كانیهای رسی در محدوده طیفی SWIR از تصاویر ASTER قرار میگیرد، کمک شایانی به شناسایی كانیهای رسی و کربناتها در این محدوده میكند که از این میان باید كانیهایی چون کائولینیت، ایلیت، مونت موریلینیت و کلریت را نام برد.
با توجه به اینکه در تصاویر ASTER و در جهت تفکیک كانیهای رسی به نتایج حاصله از روش Crosta و نقشهبرداری زاویه طیفی میتوان اطمینان بیشتری حاصل کرد که به بررسی و مقایسه این دو روش برای رسیدن به یک روش نهایی اقدام شد که در نهایت روش نقشهبرداری زاویه طیفی با استفاده از کتابخانه طیفی الگوبرداری شده از سازمان جهانی USGS و تعمیم آن به دادههای مورد استفاده در 9 و 14 باند طیفی در محدوده VNIR,SWIR,TIR به بررسی كانیهای کائولینیت، پیروفیلیت، ایلیت، کلریت و حتی دولومیت پرداخته میشود.
نسبتگیری باندی یک روش آنالیز در تصاویر چند طیفی است که شامل تقسیم یک باندطیفی بر دیگری است. این فرآیند براساس تقسیم طیف انعکاسی در یک باند به طیف انعکاسی باند دیگر است.
مواد و اجسام سطحی میتوانند ارزش درخشندگی متفاوتی را بهدلیل تفاوت شیب و امتداد قرارگیری و تغییرات فصلی در میزان درخشندگی و تابش نور خورشید نشان دهند.
این تغییرات تفسیرهای کاربران را تحت تاثیر قرار داده و موجبات بروز خطاهایی را ایجاد میسازد ولی نسبت باندگیری بطور آماری این خطاها را کاهش داده و یک کلید مناسب برای تشخیص كانیهای سطحی است[3].
نسبتگیری باندی از لحاظ ریاضی عبارتند از:
ارزش درخشندگی در باند k,lBVi,j,r= BVi,j,k/ BVi,j,l
با توجه به اینکه كانیهای رسی شامل آب، میکا، کربناتها، سولفاتها در محدودههای طیفی SWIRو TIR از تصاویر ASTER رفتارهای طیفی خاصی را نمایش میدهند که این میتواند دستمایه خوبی برای محققان باشد.
بررسی کربناتها و کوارتز
کوارتز و كانیهای کربناته بهصورت طیفی بوسیله خواص گسیلشی قوی در پنجره اتمسفری مابین طول موجهایm 14 µ ـ 8 قابل تفکیک هستند[4] که بهوسیله 5 باند حرارتی از تصاویر ماهوارهای ASTER مشخص میشوند.
دولومیت یک کاهش بزرگتر را در گسیلش نسبت به کلسیت در باندهای 13و 14 نمایش میدهد که این بهعلت دامنه بیشتر و طول موج کمتر دولومیت در طول موج 15/11 میکرومتر در مقایسه با کلسیت در طول موج 27/11 میکرومتر است.
در محدوده طیفی 8 ـ 11 میکرومتر از محدودههای طیفی تصامیر ASTER برخی ساختارهای مجازی مانند آسفالت و ماکادام دارای جذب طیفی مشابه آنچه در کوارتز شاهدیم، هستند.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که اندازه دانهبندی، رطوبت خاک و كانیهای ترکیبی میتوانند تاثیر بهسزایی در شکل گسیلش طیفی خاکها و سنگها داشته باشند. بهعنوان مثال اندازه دانهبندی در مورد کوارتز در باندهای 12 و 13 تاثیر بهسزایی را ایجاد میکند.
آنچه در این مطالعه به آن برخورد شد و نتایج ارزشمندی را پیش روی ما قرارداد کاهش قابل توجه در گسیلش مابین باندهای 10 و 12 در اثر وجود كانیهایی چون مونت موریلونیت، کائولینیت و مسکویت است و با توجه به بارز شدن این كانیها در محدوده SWIR(1.4-2.5 µm) به بررسی این موضوع پرداخته شد.
با توجه به مطالب بالا و مطالعاتی که در منطقه هدف بهمنظور رسیدن به یک نسبت باندی مناسب صورت گرفته جهت بارزسازی كانیهای کوارتز و دولومیت به فرمولهای زیر رسیدیم:
Quartz=a*b
a={band11/(band10+band12)} b=band13/band14
Carbonate=band13/band14 Dolomite=(band6+band8)/band7
بر اساس مطالعات در محدوده مورد نظر نسبتهای باندی موثری که در شناسایی واحدهای سنگی راهنما کمک شایانی میكنند در زیر آورده شده است:
Dolomite = PCA(5 ـ 6 ـ 7 ـ 8)
Muscovite = (band7/band6)
Kaolinite = (band7/band)
Vegetation = (band3/band2)
Sericite/Muscovite/Illite/Smectite
(Arjilic Alteration)=(band5+band7)/band6
بررسی دگرسانیها با استفاده از تصاویر ماهوارهای ASTER
علاوه بر تكنیکهایی که با تکیه بر تصاویر ETM توسط محققانی از جمله Crosta,Kaufmann جهت شناسایی دگرسانیهای هیدروکسیل و اکسید آهن ارائه شده، میتوان تعدادی از دگرسانیهای خاص که کلید اکتشافی مناسبی هستند را با استفاده از تصاویر ASTER بارزسازی کرد که در زیر به بررسی تحقیقاتی که در این زمینه در ورقه مورد نظر صورت گرفته خواهیم پرداخت.
-
دگرسانیهای سدیمی
دگرسانی سدیمی معمولا غنی از آلبیت است. با توجه به اینکه آلبیت دارای بیشترین بازتاب در باندهای 4 و 8 و کمترین بازتاب در باند 6 از محدوده طیفی SWIR سنجنده ASTER را دارد، اما در واقع در این محدودهها ایلیت، مونت موریلونیت و کائولینیت دارای همپوشانی بوده و قابل تفکیک نیست.
براساس مطالعات صورت گرفته در این زمینه، كانیهای دارای عامل هیدروکسیل و انواع گروه کربنات میتوانند در محدوده طیفی SWIR ثبت شوند ولی سیلیکاتهای اولیه مانند کوارتز و آلبیت در محدوده فروسرخ گرمایی TIR قابل ثبت هستند.
با توجه به اینکه آلبیت بیشترین بازتاب را در باندهای 12 و 13 و کمترین بازتاب را در باند11 داراست با استفاده از ترکیب رنگی مجازی
R=band 12 G=band 13 B=band 11 آلبیت به رنگ زرد و مناطقی که دگرسانی آلبیتی ندارد به رنگ آبی درمیآید وهالههای خاکستری تا سیاه میتواند معرف دگرسانی سدیمی باشد.
-
دگرسانی پتاسیک
دگرسانی پتاسیک غنی از اورتوکلاز یا میکرو کلین است و در ترازهای میانی رخ میدهد[5]. این دوکانی از سیلیکاتهای اولیه هستند.
با توجه به بازتاب زیاد در باند14 و بازتاب کم در باندهای 11 و 12 میتوان با ایجاد ترکیب رنگی R=band 11 G=band 14 B=band 12 دگرسانی پتاسیک را در این منطقه مشاهده كرد که معمولا به رنگ سبز در میآید.
-
دگرسانیهای سیلیسی
این نوع دگرسانیها در بالاترین بخش زون کانیسازی تشکیل میشود و عمدتا متشکل از سرسیت و کوارتز است. مجموعه كانیهای تشکیلدهنده شامل هماتیت، کوارتز، سرسیت، آپاتیت و باریت است که هیتزمن و همکاران[5] به آن اشاره کردهاند.
کانی مسکوویت در باندهای 4 و 5 دارای بازتابش بالا و در باند 6 بازتاب پایینی دارد. رنگ ارغوانی تا قرمز از ترکیب رنگی R:4 ,G:5 ,B:6 نشاندهنده این نوع دگرسانی در محدوده است و رنگهای آبی و سبز عدم وجود این دگرسانی را به نمایش میگذارند.
نتیجهگیری
نتایج این تحقیق یک دلگرمی اولیه جهت کارشناسان در راستای کاربردهای تصاویر ASTER در علوم زمینشناسی و کشاورزی ایجاد میكند.
در کنار مزایایی که این فن جهت کاربران و متخصصان ایجاد میكند، محدودیتها و مشکلاتی نیز در سر راه آن وجود دارد در زیر مورد بررسی قرار گرفتهاند:
- آنالیز و مطالعات کانی ناسی با استفاده از تصاویر ASTER در سه قسمت خلاصه میشود.مطالعات در سیلیکات، مطالعات Fe ـ Oxide و مطالعات طیفی SWIR. لایه SWIR به بررسی كانیهایی چون مسکوویت، کائولینیت، آلونیت، پیروفیلیت، اپیدوت و کلریت است.
- بهعلت خطاهای جوی موجود که بعضا قابل مرتفعسازی نیست، دیده میشود در مکانهایی که هیچ کانیسازی رخ نداده اطلاعات متناقضی ارائه میدهد.
- بهعلت مشکلاتی که تاکنون در تفکیک كانیهای رسی از کربناتها در محدوده SWIR از تصاویر ASTER بر سر راه کاربران وجود داشت، روشهای فوق کمک شایانی به بارزسازی این دو گروه از هم كرده است.
- با توجه به آنچه که گفته شد و با وجود قدرت تفکیک مکانی تصاویر ASTER,ETM، در مطالعات تفصیلی باید تصمیمگیری نهایی در محیط GIS و با حضور لایههای اطلاعاتی ژئوفیزیک، زمینشناسی و کنترل میدانی همراه باشد که این به شناسایی دقیق منطقه کمک شایانی میكند.