ساخت یک پلتفرم داده عالی برای معدنکاری
برای ایجاد توسعه پایدار در معادن و ورود به حوزه معدنکاری دیجیتال و معدنکاری هوشمند اولین مرحله ورود به حوزه معدنکاری داده محور است. حال برای معدنکاری داده محور داشتن یک سیستم جمعآوری و مدیریت داده نقش اساسی دارد که اصطلاحا به آن “پلتفرم داده” میگوییم.
برای هر شرکت بزرگی، پلتفرم دادهها و تجزیه و تحلیل پیشرفته دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. چنین پلتفرمی بهعنوان یک مخزن مرکزی برای همه دادهها عمل میکند، آنها را به یک منبع واحد از حقیقت تقطیر میکند، و از مقیاسبندی برنامههای پیچیده دیجیتالی و تحلیلی پیشرفته که دادهها را به ارزش تجاری (نمایشگاه) تبدیل میکنند، پشتیبانی میکند. شرکتهای بدون ریسک ارزشهای جدی خود را روی میز میگذارند. برای مثال، برای یک شرکت برق، یک پلتفرم داده و تجزیه و تحلیل میتواند هزینهها را تا 15 درصد در برخی از مناطق عملیاتی و تعمیر و نگهداری کاهش دهد (البته در ایران ما تجربه بالای 60 درصد هم داشتهایم)، در حالی که صرفهجویی در فعالیتهای بالادستی شرکتهای نفت و گاز میتواند حتی تا 20 درصد افزایش یابد.
متأسفانه، بیشتر شرکتهای انرژی و مواد، به نوعی خود را در پلتفرمهایی که از اولین پذیرندگان دیجیتالی مانند خردهفروشی، سفر و خدمات مالی عقب ماندهاند، میبینند. اگرچه بسیاری از این شرکتها سالها سیستمهای داده پیچیدهای برای برخی عملکردها، مانند تصویربرداری لرزهای و پردازش در نفت و گاز و تجسم جریان در انتقال داشتهاند، آنها اغلب برای اتصال سیستمها و دادههای متفاوت به روشی بهراحتی مقیاسپذیر، در تلاش هستند. بسیاری از آنها پیچیدگی ناامیدکنندهای را تجربه کردهاند، برخی با شکستهای دردناکی مواجه شدهاند، و تعداد کمی هنوز در تلاش برای کشف اولین گامها در ساخت پلتفرمهای داده خود هستند.
با این حال، غلبه بر موانعی مانند این، میتواند تفاوت زیادی در رقابتی ماندن برای شرکتهای انرژی و مواد ایجاد کند. پلتفرمهای قوی داده و تجزیه و تحلیل میتوانند به آنها کمک کنند تا ارزش قابل توجهی را از بازدهی بهبود یافته بدست آورند و فرصتهای درآمد و رشد جدید را کشف کنند. از طریق کار خود برای حمایت شرکتهای بسیاری از صنایع، پنج دیدگاه کلیدی و گاهی غیرقابل درک را در مورد بهترین راه برای ایجاد سریع پلتفرم برای افزایش ارزش واقعی کسبوکار شناسایی کردهایم.
نگرش 1: اطمینان حاصل کنید که هر کاری که انجام میدهید در عرض شش ماه شروع به تأثیرگذاری میکند.
در توسعه و اولویتبندی موارد استفاده برای پلتفرم دادهها و تجزیه و تحلیلهای شما، مهمترین معیار، سرعت در تأثیرگذاری کسب و کار است. شرکتهایی که از ابتدا روی ارزشها وسواس دارند و دائماً برای موفقیتهای سریع و تاثیرگذار تلاش میکنند، شرکتهایی هستند که بهترین عملکرد را در جلب شکها و حفظ شتاب تغییر دارند.
بسیاری از برنامههای پلتفرمسازی یک مشکل مشترک دارند: جذب ارزش تنها در پایان شروع میشود، پس از اینکه همه قطعات در جای خود قرار گرفتند. یک شرکت صنعتی 15 میلیون دلار در زیرساختهای کلان داده، سرورها، فضای ذخیرهسازی، شبکه و نرمافزار سرمایهگذاری کرد، اما متوجه شد که این سرمایهگذاری حداقل برای سه سال به نتیجه نرسیده است. مواردی از این دست میتواند بقای یک پروژه را به خطر بیندازد.
زمانی که یک شرکت معدنی یک ابزار تجسم داده را توسعه داد تا دیدی تلفیقی و در زمان واقعی از عملکرد در تمام فرآیندهای تولید خود در تمام سایتهایش به مدیران اجرایی بدهد، رویکرد متفاوتی را در پیش گرفت. شرکت با درک اینکه ساخت ابزار و پر کردن آن با جریانهای داده تلاشی طولانی خواهد بود، سایت به سایت ادامه داد. تجسم دادهها برای اولین سایت تنها پس از چند ماه فعال شد و مدیر سایت را قادر میسازد تا به جای منتظر ماندن برای شناسایی آنها در گزارش ماهانه بعدی، مشکلات را همانطور که ظاهر میشوند شناسایی و حل کند. همانطور که شرکت ابزار را به هر مکان جدید گسترش میدهد، آن سایت میتواند فوراً شروع به ایجاد تأثیر کند و به حفظ پشتیبانی سهامداران در حین ادامه ساخت کمک کند.
استراتژیک بودن در مورد دستیابی به بردهای سریع در مراحل اولیه و کسب مزایا در هر مرحله از ساخت پلت فرم به شرکتها این قدرت را می دهد زمانی که ارزش تصاعدی قابل درک است پروژههای طولانی را تا پایان ببینند.
نگرش 2: از دادههای موجود برای ایجاد تکههای بایت اندازه استفاده کنید.
ما متوجه شدهایم که دو مانع مشترک بسیاری از شرکتها را از ساخت پلتفرمهای جدید داده و تجزیه و تحلیل باز میدارد. یکی از موانع، از کارافتادگی است که وقتی سازمانها به تلاش عظیم مورد نیاز فکر میکنند، ایجاد میشود. اما تجربه ما نشان میدهد که به چنین “تلاش بیگ بنگ” نیاز نیست. در عوض، موفقیت از ساختن یک پلتفرم به صورت مکرر، تکه تکه حاصل میشود.
یک شرکت ماینینگ دارای معماری دادهای بود که بیش از 200 سیستم مجزا را در بر میگرفت که برخی مجزا شده و برخی ناسازگار بودند. این باعث ایجاد مشکلات کنترل نسخه برای دادهها شد و به این معنی بود که هیچ منبع واحدی از واقعیت وجود نداشت. علاوه بر این، مشاهده موجودی دادهها ضعیف بود. این شرکت نمیتوانست تمام سیستمها و دادههای خود را قبل از ساخت معماری داده جدید خود پاکسازی کند، زیرا زمان و تلاش مورد نیاز کسبوکار را به خطر میاندازد. در عوض، به طور مکرر کارکرد و موارد استفاده حیاتی را در سراسر شرکت (مانند دیجیتالی کردن جریان کار تعمیر و نگهداری دارایی) انجام داد و پلت فرم جدید خود را بلوک به بلوک ساخت. این به آن امکان میدهد از دادهها و معیارهای موجود برای جان بخشیدن به برنامههای جدید به سرعت استفاده و تأثیر خود را ثبت کند.
به طور مشابه، معاون استراتژی دیجیتال در یک شرکت در ابتدا قصد داشت پلتفرم داده و تجزیه و تحلیل جدید خود را در یک تلاش بیگ بنگ ایجاد کند. با این حال، این پلتفرم باید از بسیاری از عملکردهای حیاتی «روشن نگه داشتن چراغها» پشتیبانی می کرد که هیچ حاشیه قابل قبولی برای خطا وجود نداشت. بنابراین، به زودی آشکار شد که تنها راه معقول برای ادامه، ساختن قطعه قطعه بود، با برنامههای غیر بحرانی که ابتدا مورد بررسی قرار گرفت تا عناصر پلتفرم آزمایش و اصلاح شوند. بلوکهایی که از برنامههای کاربردی حیاتی پشتیبانی میکنند، میتوانند ساخته شده و به طور کامل آزمایش شوند تا از انتقال روان از پلتفرم موجود به پلتفرم جدید اطمینان حاصل شود.
دومین مانعی که بسیاری از شرکتها با آن مواجه می شوند، سازگاری نیاز با تعداد زیادی داده و پاکسازی دادهها قبل از اجرای هر گونه الگوریتم معنیدار است. بسیاری از شرکتهای انرژی و مواد هنوز در مراحل اولیه در تعیین ساختار دادههای خود، تعریف حاکمیت دادههای خود، و گرفتن یک منبع واحد از حقیقت برای مجموعه دادههای خود هستند. آنها به حجم کافی از دادههای مناسب نیاز دارند، اما خبر خوب این است که آنها احتمالاً آنچه را که برای موارد استفاده با بیشترین تأثیر نیاز دارند، یعنی دادههای با کیفیت خوب برای مهمترین معیارهای تجاری خود، دارند.
بسیاری از شرکتها متوجه نیستند که دادههای زیادی در اختیار دارند؛ سایرین احساس میکنند وظیفه استخراج دادهها را پایمال میکنند. یکی از شرکتها شک داشت که دادههای کافی برای پشتیبانی از موارد استفاده خاص در امور مالی، مانند پرسشهای مشتری، داشته باشد. با پشتیبانی ما، دادههای تجاری بهراحتی در دسترس را شناسایی کرد که میتوانست توسط دادههای تیم مالی تأیید شود که برای دستیابی به هدفش برای کاهش زمان نگهداری مشتری بیش از اندازه کافی بود.
در عین حال، مدیران اغلب تصور میکنند که دادههای آنها قبل از استفاده، نیاز به پاکسازی کامل دارند. مطمئناً پاکسازی دادهها مورد نیاز خواهد بود. حتی بدون مدیریت دادههای اصلی، راههای آسانی برای پردازش دادههای موجود برای استخراج خروجی با کیفیت بالا وجود دارد. یک OEM باید دادههای بیش از 90 نمونه برنامهریزی منابع سازمانی (ERP) را کپی میکرد، وظیفهای که بسیاری در سازمان نگران بودند سالها طول بکشد. در عوض، انتظار میرود که یک تیم متخصص با استفاده از الگوریتمهای موجود، کار را در ماهها به پایان برساند.
نگرش 3: تجزیه و تحلیل را فقط برای حل مشکلات واقعی کسب و کار به کار ببرید
نکته پلتفرم داده و تجزیه و تحلیل را از دست ندهید: برای ایجاد ارزش بیشتر برای شرکت خود. ما شرکتهایی را دیدهایم که تیمهای تحلیلی را وارد کردهاند که در نهایت در سیلوها کار میکنند، یا بدون ورودی از سوی افرادی که کسبوکار را از درون میشناسند و اولویتهای آن را درک میکنند، کار میکنند. بدون تنظیم جهت درست، این تیمها اغلب بر مشکلات اشتباه تمرکز میکنند که منجر به اتلاف و نتایج ضعیف میشود. با در نظر گرفتن این موضوع، ما دو توصیه برای شرکتهای انرژی و مواد داریم.
ابتدا از پلتفرم جدید خود برای تقویت و بهبود کارهایی که در حال حاضر انجام میدهید استفاده کنید. برای یک شرکت بزرگ شیمیایی، این به معنای تمرکز تلاشهای دیجیتالی و تحلیلی خود بر اقداماتی مانند فرآیندهای رفع گلوگاه و توسعه ابزارهای تجسم عملکرد بود. شروع با یک تمرکز روشن بسیار مهم است.
دوم، مطمئن شوید که ابزارها و قابلیتهای تازه توسعهیافته خود را در عملکردها و فرآیندهای موجود خود جای دادهاید. قدرت واقعی زمانی به دست میآید که مهارتها و فناوریهای جدید با دانش سازمانی موجود ترکیب شوند.
شرکت ورزشی و تفریحی را در نظر بگیرید که به دنبال بهبود الگوریتمها، مدلها و ساختار دادههای خود و استخراج حداکثر ارزش از تجزیه و تحلیل است. گروه بزرگی برای استفاده بهینه از دانش جمعی کار می کرد و گروه جداگانه ای تحلیل و تحقیق میکرد. برای اینکه هر دو گروه با هم کار کنند، رهبران، عملیات را دوباره مهندسی کردند تا تجزیه و تحلیل را در فعالیتهای روزانه بگنجانند و به کاربران نهایی مالکیت و نظر در نحوه استفاده از آن را بدهند. به جای تولید گزارشهای طولانی، گروه تحلیلی با کاربران نهایی کار کرد تا مشخص کند به چه اطلاعاتی نیاز دارند و تجسم دادهها در کجا میتواند به آنها کمک کند وظایف خود را بهتر انجام دهند. این رویکردی است که شرکتهای انرژی و مواد به خوبی از آن الگوبرداری میکنند.
هرچه شرکتها بیشتر به تجزیه و تحلیل بهعنوان راهی برای بهبود کار و تیمهای فعلیشان نگاه کنند، افراد سریعتر ابزارهای جدید را قبول کرده و از آنها برای تأثیرگذاری استفاده میکنند.
نگرش 4: دو برابر بیشتر از ابزارها روی استعداد، فرهنگ و فرآیندهای خود سرمایه گذاری کنید
هر تحول موفق در فناوری به وجود عناصر سازمانی مناسب بستگی دارد. اگرچه بدیهی است که به نظر میرسد، تعداد شگفت انگیزی از شرکتها در تهیه فناوریهای جدید بدون اطمینان از داشتن استعداد، فرهنگ و مدلهای عملیاتی برای اجرای موثر آنها اشتباه میکنند. ما به رهبران هشدار میدهیم که مراقب سندرم “اسباب بازی براق” باشند. حل مسائل مربوط به عملکرد به چیزی بیش از یک ابزار جدید نیاز دارد، هر چقدر هم که پیچیده باشد..
نادیده گرفتن شکافها در استعدادها، قابلیتها یا مدلهای عملیاتی، تلاش و هزینهها را هدر میدهد و مشکلات را برای اصلاح در آینده به تعویق میاندازد. شرکت جهانی شیمیایی را در نظر بگیرید که امیدوار بود با معرفی یک بسته نرمافزاری جدید بهرهوری پایین، هزینههای بالا و روحیه پایین را در واحد برنامهریزی تعمیر و نگهداری حل کند. شش ماه بعد، این تلاش با شکست مواجه شد: مشکلات اساسی فرآیند حل نشده بود، بنابراین ابزار، هیچ شانس واقعی برای ارائه بهبودهای مورد انتظار نداشت.
یکی دیگر از روشهای رایج شکست، سرمایهگذاری روی استعدادها از روی دو دلی و بی علاقگی است. «بیایید با یک متخصص علم داده شروع کنیم و ببینیم چگونه پیش میرود» چیزی است که اغلب میشنویم، اما هرگز موفقیتی در کار نمیبینیم. بهعنوان مثال، متخصص علم دادهای که دانش حوزهای را داشته باشد تا بتواند نزد همکارانش در کسبوکار معتبر باشد، نادر است. همچنین بعید نیست که او تجربه عمیقی در مهندسی داده یا نوشتن، استقرار و نگهداری کد کیفیت محصول در داده های بزرگ داشته باشد. در هر صورت کدنویسی و انجام تضمین کیفیت هرگز نباید توسط یک شخص انجام شود. یک خلبان کوچک ممکن است بدون قابلیتهای QA مناسب از بین برود، اما سیستمهای تولید هرگز نمی توانند. بنابراین، در مورد سرمایه گذاری استعدادها، همه چیز یا هیچ است.
هرچه شرکتها بیشتر به تجزیه و تحلیل بهعنوان راهی برای بهبود کار و تیمهای فعلیشان نگاه کنند، افراد سریعتر ابزارهای جدید را قبول کرده و از آنها برای تأثیرگذاری استفاده میکنند.
این داستانهای احتیاطی در تجربه ما از کار با شرکتهای انرژی و مواد، نمونههای مجزا نیستند. برای جلوگیری از اشتباهات مشابه، ارزش دارد که چهار درس به دست آمده را در نظر داشته باشید.
ابتدا، یک مدل عملیاتی چابک با تیمهای میان کارکردی که توسط مالک محصول کسبوکار ،رهبری میشود، فراهم کنید. قدمهای کوچک بردارید، در چرخههای سریع آزمایش کنید، و در صورت نیاز بلافاصله مسیر را اصلاح کنید. دوم، قابلیتها حیاتی هستند. بر تعداد متخصصان علم داده، مهندسان داده، معماران پلتفرم و متخصصان روشهای تحلیلی که دارید نظارت و بررسی کنید و مطمئن شوید که افراد را متناسب با چشم انداز استراتژیک خود جذب، توسعه داده و مجدداً مستقر میکنید. سوم، مدیریت داده را از بالا به پایین هدایت کنید. آن را به پایین ترین سطح مسئولیت پذیری مطابق با مدل عملیاتی خود برسانید و آن را با دقت دنبال کنید. در نهایت، اطمینان حاصل کنید که مردم پذیرش تجزیه و تحلیل پیشرفته را دارند و آن را به عنوان بخشی از یک فرهنگ جدید در آغوش میگیرند – فرهنگی که مبتنی بر داده است و شکست را در زمانی که زود اتفاق میافتد میپذیرد، حتی آن را جشن میگیرد و درسهای مفیدی به همراه دارد. اگرچه اغلب نادیده گرفته میشود، اما بخش کلیدی اتخاذ یک رویکرد چابک است.
نگرش 5: داده ها را در سراسر کسب و کار خود دموکراتیک کنید تا نوآوری را از درون تسریع کنید.
شرکتهایی که سریعترین و بهترین ایدهها را از کارکنانی که سازمان، صنعت، بازار و مشتریان خود را از درون میشناسند جمع آوری میکنند. برای انجام این کار لازم نیست Google یا Spotify باشید. شرکتهای انرژی و مواد میتوانند برگی از کتابهای غولهای فناوری را بررسی کنند. به عنوان مثال، یک پلت فرم داده و تجزیه و تحلیل خوب طراحی شده میتواند دسترسی آسان به دادههای قابل اعتماد را برای استفاده در “هکاتون ها” فراهم کند که به کارمندان اجازه میدهد ایدههای خلاقانه ارائه دهند، از تخصص سازمانی استفاده کنند و صدایشان شنیده شود. ما شاهد تکامل محصولات جدید از اولین مفهوم تا نمونه اولیه در عرض چند روز با این رویکرد بودهایم.
دو قانون ساده برای طراحی خوب این است که همه دادهها باید متعلق به شرکت باشد، نه یک واحد تجاری یا مالک پروسه، و اینکه اکثر، اگر نه همه، کارمندان باید بتوانند ببینند چه دادههایی در دسترس هستند و از طریق ابزار سلف سرویس به آنها دسترسی داشته باشند. به عنوان مثال، یک متخصص علم داده در یک ابزار میتواند مدلی برای رویگردانی مشتری ایجاد کند و یک صفحه قابل مشاهده سایت برای کاربر برای دسترسی به نتایج طراحی کند. یکی دیگر از متخصصان علم داده میتواند مدل را با افزودن ویژگیهای داده جدید از یک منبع خارجی اصلاح کند. سپس، یک طراح تجربه کاربری می تواند گرافیک و پیامهایی را برای بهبود تجربه کاربری معرفی کند. با بزرگتر شدن مدل، کاربران جدید میتوانند ویژگیها و مزایای اضافی را بخواهند و روند بهبود مستمر آغاز میشود. با گذشت زمان، فرهنگ نوآوری برقرار میشود و سازمان را قادر میسازد تا خلاقیت نهفته و تدبیر نیروی کار خود را آزاد کند، تعامل کارکنان را عمیق تر کنید و ارزش بیشتری برای کسب و کار ایجاد کنید. قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، شرکتها باید اطمینان حاصل کنند که می توان به دادهها بدون وجود کنترل کنندگان متعدد و موانع موجود در اکثر سازمانهای مخفی دسترسی پیدا کرد.
برای دستیابی به دادههای مناسب به کاربران مناسب در زمینه مناسب در زمان مناسب، مدیریت صحیح داده ضروری است. سوابق مشتری در یک پلت فرم ERP را به عنوان مثال در نظر بگیرید. تا همین اواخر، فروشنده ERP تعریف مشتریان را کنترل میکرد، کاربران فقط از طریق ابزارهای قابل مشاهده پلتفرم میتوانستند به سوابق دسترسی داشته باشند، و هر عنصر داده خاص شرکت، افزونههایی بدون خانه طبیعی در پلتفرم بودند. برای حل این محدودیتها، تیمهای فناوری تمایل داشتند دادههای ERP را با پایگاههای داده دیگر ترکیب کنند یا حتی از دادهها کپی کامل کنند.
اما این دستکاری دادهها میتواند مشکلاتی را در کنترل نسخه و مسائل دیگر ایجاد کند. برای مثال، توسعهدهندهای که از طریق یک رابط برنامهنویسی کاربردی (API) به دادهها دسترسی پیدا میکند، میتواند با یک ثبت مشتری که گمراهکننده است، ارائه شود زیرا دیگر به پلتفرم ERP متصل نیست. کپی و استفاده مجدد از دادهها باعث چندپارگی میشود و اهمیت حاکمیت داده را برجسته میکند. اگر شرکتها میخواهند با گسترش دسترسی به دادهها، نوآوری را پرورش دهند، باید منبع «طلایی» حقیقت را برای هر حوزه دادهای، چه مشتری، محصول، دارایی میدانی، یا هر حوزه دیگری که برای تصمیمگیری حیاتی است، شناسایی کنند.
هنگامی که صحبت از دریافت داده به کاربران میشود، ابزارهایی مانند مدیران API، ابزارهای کشف داده، کیتهای توسعه نرمافزار و غیره با هزینه نسبتاً متوسطی به راحتی در دسترس هستند. با این حال، شرکتها همچنین باید کاربران مناسب – یعنی کارشناسان کسبوکارشان – را جذب کنند و آنها را متقاعد کنند که راههای جدیدی برای کاوش و آزمایش ایدهها اتخاذ کنند. این تنها راه برای تولید دادههای با کیفیت بالا، به دست آوردن نگرشهای معنیدار و ثبت دیتا است. شرکتهای هوشمند تفکر طراحی را پذیرفته اند و از همان ابتدا کاربران را برای مشارکت در توسعه برنامهها و ابزارها جذب می کنند. هنگامی که محصولات و خدمات با ورودی کاربر در هر جنبهای از طراحی و عملکرد توسعه مییابند، شانس بسیار بیشتری برای آسان و لذت بخش بودن کار با آنها و به دست آوردن پذیرش مشتاقانه در میان گروههای هدف دارند.
روزی روزگاری، شرکتها مجبور بودند بین سرمایهگذاریهای سنگین در زیرساختهای دادهای که برای یک یا دو سال شروع به ارائه سوددهی نداشتند و انجام پروژههای دادهای “کارهای راسویی – ( اصطلاح عامیانه ) گروهی از مهندسان و برنامه نویسان که عمدتاً از همکارانشان جدا شده و ظاهراً ایزوله میشوند تا خلاقیت و روحیهی خود را بالا ببرند” که ارزش کوتاهمدت داشتند، اما فاقد قدرت ماندگاری بودند، یکی را انتخاب کنند. با این حال، اکنون سازمانها میتوانند هم کیک خود را داشته باشند و هم آن را بخورند – یعنی در چند ماه ارزش خود را افزایش دهند و همزمان یک پلتفرم داده سازمانی قوی ایجاد کنند که سالها به شرکت خدمت کند. در حالی که انجام این کار آسان نیست، مزایای موفقیت به طور قابل توجهی بیشتر از هزینهها و خطرات است.
بسیار عالی من از این پلتفرم خیلی چیزها ها را دانستم.