ملاحظات زیست محیطى در پروژه هاى حفارى اکتشافی معدن
حفارىهاى سطحى و عمقى از مهمترین بخشهاى عملیات پروژههاى اکتشافى هستند. حجم تغییراتى که این حفریات در مورفولوژى محیط اطراف پدید مىآورند اغلب بسیار کمتر از اثرات استخراج معدن هستند. ولى همان تغییرات نیز در برخى اوقات تاثیر زیادى بر محیط زیست و زندگى گیاهى و جانورى محیط اطراف و حتى بر معدنکارى آینده مىگذارند.
از این رو بررسى تاثیرات اغلب مخرب این پروژهها بر محیط اطراف و ارائه راهکارهاى مناسب مىتواند راهگشاى حل بسیارى از معضلات پیش رو باشد. اغلب پژوهشهاى زیستمحیطى در معادن، مربوط به زمان استخراج و یا پس از آن است و تاکنون کمتر به تاثیرات مراحل مختلف یک پروژه اکتشافى بر محیط و حتى بر عملیات استخراجى پرداخته شده است.
رها شدن سیال حفارى که گاهى اوقات داراى مواد مضر براى طبیعت است، باقى ماندن حوضهاى گل حفارى، ترانشهها، اکلونها و چاهکها و پراکنده شدن زبالهها و بازماندههاى حفارى از جمله عوامل آلودهکننده طبیعت پس از انجام عملیات حفارى هستند.
در این مقاله ضمن بررسى روند تاثیر عملیات حفارى اکتشافى بر محیط زیست و تغییرات حاصل از این عملیات بر سطح زمین با نگاهى ویژه به عملیات اکتشاف کانسار زغالسنگ پرودهشرقى طبس، راهکارهایى جهت مقابله با آلودگى محیط زیست و عوامل مخرب بر معدنکارى آینده معرفى شده است.
معدنکارى در ذات، خود فعالیتى است که ممکن است باعث آسیب رساندن به محیط زیست اطراف شود. این آسیبها مىتواند از آلودگىهاى آب و خاک تا پراکنده شدن گرد و غبار و حتى آلودگى صوتى باشد که در استخراج و یا فرآورى موادمعدنى بهوجود مىآیند.
پروژههاى پىجویى و اکتشافى اولین قدم در بخش معدنکارى است که در اغلب اوقات تاثیرات محیطى کمترى نسبت به مراحل بعدى دارد. همین امر سبب شده است که توجه کمترى به امر حفاظت محیطزیست در بخش اکتشاف پروژههاى معدنى صورت پذیرد حفارىهاى سطحى و عمقى یکى از مهمترین و کاربردىترین عملیات در اینگونه پروژهها است.
حجم تغییراتى که این حفریات در مورفولوژى محیط اطراف پدید مىآورند اغلب بسیار کمتر از اثرات استخراج معدن هستند. ولى همان تغییرات نیز در برخى اوقات تاثیر زیادى بر محیطزیست و زندگى گیاهى و جانورى محیط اطراف و حتى بر معدنکارى آینده مىگذارند.
از این رو بررسى تاثیرات اغلب مخرب این پروژهها بر محیط اطراف و ارائه راهکارهاى مناسب مىتواند راهگشاى حل بسیارى از معضلات پیش رو باشد. در این نوشتار ابتدا شرح مختصرى درباره حفارىهاى اکتشافى ارائه شده است و سپس اثرات زیستمحیطى آن مورد بررسى قرار گرفته است و به موازات آن راهکارهایى جهت جلوگیرى از صدمه رساندن به محیط پس از انجام فعالیتهاى اکتشافى ارائه شده است.
در نظر گرفتن ملاحظات زیستمحیطى در مراحل اکتشاف مىتواند علاوه بر حفاظت از منابع طبیعى در این مرحله، از ایجاد خطرات و مشکلات زیستمحیطى در استخراج معدن جلوگیرى کرده و راه را براى بازسازى معدن پس از استخراج آماده مىسازد و یا حداقل مىتواند ایدههایى در این زمینه به معدنکاران ارائه کند. این بدین معنى است که لزوم توجه به این مسائل باید از اولین مرحله معدنکارى مورد توجه قرار گیرد.
دسترسى و آمادهسازى
احداث جادههاى دسترسى و سایت حفارى اولین مرحله اجرایى عملیات حفارى است. احداث اینگونه جادهها و سایتها در مناطقى مانند جنگلها و یا مراتع باعث از بین رفتن پوشش گیاهى مىشود. بهعنوان مثال در صورتى که در هر دو مترمربع تعداد یک اصله درخت وجود داشته باشد، احداث جادههاى به طول یک کیلومتر و عرض ۶ متر باعث از بین رفتن حداقل ۳ هزار درخت خواهد شد.
این در حالى است که حداقل مساحت مورد نیاز براى کار یک دستگاه حفارى بلژیکى دیاموند بورت (DB1200)225 مترمربع، دستگاه ZIF 650M روسى ۵۰۰ مترمربع و دستگاههاى حفارى ZIF 1200mp,A ۶۰۰ مترمربع، خواهد بود. به عبارتى آمادهسازى سایت براى هر یک از این دستگاهها در نواحى جنگلى بهترتیب به بهاى از بین رفتن ۱۱۳، ۲۵۰ و ۳۰۰ اصله درخت منجر خواهد شد.
حفارىهاى سطحى
ترانشه، اکلون، تونل و چاهک عمدهترین حفریات سطحى هستند که جهت شناخت نوع، کیفیت، کمیت، ابعاد و عیار مواد معدنى احداث مىشوند. براى اینکه وضعیت ماده معدنى در سطح زمین مشخص شود، در جهت عمود بر گسترش ماده معدنى، گودالى کانالى شکل حفر مىکنند که به ترانشه معروف است و طول آن تابع گسترش عرضى ماده معدنى است.
اکلون نیز حفرهایى است اغلب مایل که داخل ماده معدنى حفر مىشود تا بتوان گسترش زون هوازده و اکسیده ماده معدنى را در عمق شناسایى کرد. در صورتى که ماده معدنى پوشیده باشد و یا امکان احداث اکلون جهت نمونهبردارى در مقیاس پایلوت نباشد مىتوان از چاههایى که داراى قطر زیاد و عمق کم بوده و چاهک نامیده مىشوند، استفاده کرد.
جهت مراحل تکمیلى و تفصیلى اکتشاف در مکانهایى که پستى و بلندى زمین اجازه دهد، حفر تونلهاى اکتشافى جهت شناخت کاملتر ماده معدنى مورد توجه قرار مىگیرد. اغلب اوقات اینگونه حفریات سطحى پس از برداشت زمینشناسى یا نمونهبردارى مورد استفاده خاصى قرار نگرفته و به همان صورت اولیه رها مىشوند.
در این صورت جمع شدن آب و ایجاد باتلاق در ترانشههاى متروک، تخریب سقف و یا خطر ریزش حفریاتى چون اکلون و تونل مىتواند خطر آفرین باشد.
از آنجا که احتمال دارد ترانشه پس از حفر از آب پر شود، مکان مناسبى براى حضور حیوانات جهت رفع تشنگى خواهد بود، اما باتلاقى شدن احتمالى ترانشه و اطراف آن مىتواند باعث فروافتادن ملاحظات زیستمحیطى در پروژههاى حفارى اکتشافى، مطالعه موردى در کانسار زغالسنگ پروده شرقى طبس مجموعه مقالات هفتمین همایش ایمنى، بهداشت و محیط زیست در معادن و صنایع معدنى جانوران در آن شود.
از طرفى در مناطق اکتشافى که رفت و آمد گروههایى چون زمینشناسان، نقشهبرداران، گروههاى برداشتکننده ژئوفیزیک، مهندسان معدن و… زیاد است، وجود ترانشهها و چاهکهاى متروک ممکن است باعث ایجاد خطراتى براى ایشان گردد. همچنین رها کردن اکلونها و تونلهاى اکتشافى که خطر تخریب سقف در آنها بالقوه است، خصوصا در نواحى نزدیک مناطق مسکونى و یا توریستى، مىتواند خطراتى را در پى داشته باشد.
بنابراین بهتر است محل حفر تونل اکتشافى و یا حتى اکلون به صورتى انتخاب شود که بتوان از آن در مرحله استخراج نیز استفاده کرد. در صورتى که پرکردن ترانشهها و چاهکها پس از پایان حفارى عملى نباشد، باید دور محلهاى اینگونه حفریات حتما محصور شود و نیز باید محل ورودى اکلونها و تونلهاى اکتشافى متروک بسته شود. همچنین نصب تابلوهایى که ضمن اعلام هشدار درباره محل حفریات متروک، مشخصات فنى آنها را هم ذکر کرده باشد، ضرورى است.
حفارى هاى عمیق
عمدهترین حفارى عمقى گمانه یا چاه اکتشافى است. جهت حفر چاه ایجاد سایت حفارى الزامى است. همچنین در هر گمانه جهت گردش گل حفارى نیاز به احداث حوض و مسیرهاى انتقال گل است. پس از اتمام عملیات حفارى معمولا گل حفارى که داراى خاصیت ژلاتینى است در این حوضها باقى مىماند و یا در منطقه رها مىشود. بنابراین لازم است وضعیت گمانهها پس از اتمام حفارى در فرمى ثبت و بایگانى شود.
در این فرم علاوه بر مشخصات عمومى گمانه، ذکر مواردى چون قطر چاه، وضعیت سیمان آن و نوع، تعداد و عمق لولههاى حفارى و جدارى در چاه مانده الزامى است. همچنین گروههاى حفارى باید اطلاعات سوانحى چون هرز روى گل حفارى و بریدن یا گیر کردن لولهها در چاه و توقفاتى که حین انجام کار پیش مىآید و نیز وضعیت گل حفارى را که در شناخت وضعیت آبهاى زیرزمینى و نیز تکتونیک منطقه موثر است، ثبت کنند.
بعضى اوقات لولههاى حفارى یا لولههاى جدارى به دلایلى از جمله ریزش چاه در آن باقى مىمانند. این امر مىتواند در معدنکارى آینده مورد توجه قرار گیرد. حفر تونل و یا کارگاه استخراج در مسیر اینگونه چاهها مىتواند با خطراتى همراه باشد.
بنابراین لازم است با کمک تجهیزاتى چون لولهگیرها، قلاویز، چنگک و… نیز به کمک تکنیکهاى حفارى نسبت به بالا کشیدن لولههاى بهجا مانده اقدام کرد. همچنین وجود حفرهها (بهعنوان مثال غارهاى کارستى) موجود یا گسترش آنها بهخاطر عبور سیال حفارى نیز مىتواند باعث هوازدگى ناحیهاى ماده معدنى (خصوصا زغالسنگ) و نیز ایجاد سفرههاى مصنوعى آب در مسیر حفریات معدنکارى آینده شود.
معمولا پس از مدتى گمانههاى حفر شده و حفرههاى ایجاد شده از آب پر شده و فشار آب در اعماق چاه زیاد مىشود. این مطلب هنگام استخراج ماده معدنى داراى اهمیت است، زیرا اگر محل گمانه در مسیر تونل پیشروى یا کارگاه استخراج باشد فشار زیاد آب باعث شکستن وسایل نگهدارى و آسیب دیدن کارگران و تجهیزات مىشود.
براى جلوگیرى از این خطرات باید پس از اتمام حفارى گمانه، تمام آن قسمتى که حفر شده است توسط سیمان پر شود. این عملیات پرکردن یا تامپوناژ نام دارد. براى اینکه وجود گمانه سبب آلودگى آبهاى زیرزمینى نشود، معمولا بالاى آن را که داراى لوله جدارى است، بهوسیله یک درپوش فلزى مىبندند همچنین باید پس از اتمام عملیات حفارى تابلویى جهت شناسایى گمانه در محل نصب شود.
گل حفارى یکى از مهمترین ارکان اساسى حفارى گمانه اکتشافى است. این ماده علاوه بر خنک کردن مته و جلوگیرى از سایش لولهها، وظیفه کنترل فشارهاى هیدروستاتیکى چاه و عمل خارج کردن خردهسنگها (CUTTING) و تسریع در حفارى را نیز برعهده دارد. عمدهترین بخش گل حفارى آب است که همراه افزودنىهایى چون بنتونیت، سوپر میکس (یک نوع پلیمر) CMC، سود، سیلیکات سدیم (شیشه مایع)، کربنات سدیم و… است.
همه گلهاى حفارى بهطور معمول داراى برخى ترکیبات سمى تا نیمهسمى هستند که این ترکیبات مىتوانند به طبیعت آسیب برسانند. این ترکیبات شامل فلزات سنگین، نمک و هیدروکربورها هستند که غلظت آنها در انواع گل حفارى متغیر است. حضور هیدروکربورها در گلهایى با پایه آبى نامطلوب بوده و بهعنوان یک ماده آلودهکننده محسوب مىشود.
تنفس ۳۰ دقیقه از اینگونه مواد به میزان ۵mg/lit/0 در هوا علائمى از قبیل حساسیت بینى، دهان، ششها، سردرد، سرگیجه، بیهوشى و تاثیر بر سیستم اعصاب را به دنبال دارد. استاندارد پیشنهاد شده براى تماس انسان با هیدروکربورهاى نفتى با توجه به نوع آن بین ۲۵ تا ۴۳۰ppm متفاوت است.
خردهسنگهاى حاصل از حفارى یا کندههاى حفارى موادى هستند که در هنگام حفارى بهوسیله سیالات حفارى به سطح آورده مىشوند. کندههاى حفارى عموما از ذرات با دانسیته کم هستند و علاوه بر ایجاد مشکلات زیستمحیطى، عموما اثر نامطلوبى بر خواص گل حفارى مىگذارند.
سیستم تصفیه گل با طراحى و تغییرات جدید توسط شرکتهاى مختلف سازنده این دستگاهها در تلاش به حداقل رساندن این میزان جامدات ناخواسته هستند. از جمله این دستگاهها، الک لرزان و دستگاه سانتریفوژ است که بهصورت متوالى دو دستگاه از آن در سیستم قرار مىگیرد. در کانسارهایى مانند زغالسنگ یا آهن پس از پایان عملیات حفارى نیاز به برداشت ژئوفیزیکى گمانه یا به اصطلاح چاهپیمایى است.
برداشت رادیواکتیو یکى از بخشهاى این عملیات است که در آن از سوندى حاوى یک نوع ماده رادیو اکتیو فعال مانند کبالت ۶۰(Co 60) یا سزیم ۱۳۷ (Cs 137) استفاده مىشود. پرتوافکنى چشمههاى رادیواکتیو مورد استفاده در عملیات کاروتاژ بهطور مسلم خطراتى را هم براى محیط و هم براى کاربر در پى دارد.
طبق استاندارد در صورتى که از کبالت ۶۰ بهعنوان چشمه پرتوزا استفاده شود، فرد نباید بیش از ۱۵ روز در معرض تابش اشعه قرار گیرد. در صورتى که چشمه رادیواکتیو حاوى سزیم ۱۳۷ باشد، میزان پرتو دریافتى نباید بیشتر از ۴ تا ۵ میلى سیورت در سال براى اپراتور و بیشتر از یک میلى سیورت براى افراد عادى باشد.
حداکثر زمان تماس افراد جهت کار با این نوع چشمه نیز با توجه به نوع پوشش بسته محافظ ۱۵ روز است. بنابراین لازم است چشمه رادیواکتیو کاملا ایزوله باشد و ضمن کار نیز پرتوسنجىهاى لازم صورت پذیرد. در صورتى که سوند رادیواکتیو در چاه باقى بماند، منطقه از نظر پرتوهاى مضر آلوده تشخیص داده مىشود و باید سوند مورد نظر در اسرع وقت به کمک ترفندهاى حفارى بیرون آورده شود.
در صورتى که بیرون آوردن سوند با موفقیت همراه نباشد، باید محل گیر کردن سوند سر باندود شود و سپس چاه با سیمان کاملا پر شده و ضمن نصب علائم هشداردهنده محل دهانه چاه نیز تا مسافتى بهوسیله حصار کاملا محصور شود. ضمنا مراتب جهت اطلاع طراح معدن باید به روشنى در گزارشات مربوطه ارائه شود تا تمهیدات لازم اندیشیده شود.
بعضى اوقات باقى ماندن منابع رادیواکتیو در چاه مىتواند حتى باعث بسته شدن منطقه اکتشافى از سوى مراجع ذیصلاح شود. در صورت گیر کردن سوند رادیو اکتیو و یا هر سوند دیگرى، امکان پاره شدن کابلهاى رابط وجود دارد. براى بالا آوردن سوند استفاده از تجهیزات وسیلهگیر و یا حفارى مجدد با قطر بزرگتر و نیز جلوگیرى از کلاف شدن کابل پاره شده الزامى است.
از دیگر عملیات ژئوفیزیکى که مىتواند پیامدهاى مضر زیستمحیطى در پى داشته باشد، عملیات ژئوفیزیک لرزهاى است. در این روش با انفجار مواد منفجره امواج لرزهاى ایجاد شده و این امواج در داخل زمین منتشر مىشوند و انکسار یا انعکاس آنها بر اثر برخورد با لایههاى مختلف زمین مورد مطالعه قرار مىگیرد.
انفجار و لرزههاى ایجاد شده مىتواند تا حدودى بر روى اکوسیستم جانورى منطقه تاثیر بگذارد[۷]. از آنجا که معمولا این عملیات در هر منطقه در مدت زمان کوتاهى انجام مىشود شایسته است جهت انفجار فقط از مواد منفجره مرتبط (مانند ژئوفکس) استفاده کرد تا ضمن حصول نتیجه مناسب، صدمات کمترى به محیط اطراف وارد شود. سرعت انفجار این نوع دینامیت که دینامیت لرزهنگارى (Seismic Dynamite) نیز نامیده مىشود، برابر ۴۵۰۰ متر بر ثانیه است.
مطالعه موردى، منطقه پروده شرقى طبس
منطقه پرودهشرقى در ۱۲۰ کیلومترى جنوب شهر طبس در شمالشرق استان یزد واقع شده و داراى آب و هواى گرم و خشک بیابانى است. متوسط بارش سالیانه در منطقه طبس ۸۵ میلیمتر در سال گزارش شده است منابع آبى منطقه بهصورت عمده چشمههاى شور و نیمه شور است که اغلب در دامنههاى ارتفاعات محل قرار دارند.
جهت وزش باد در منطقه نیز بهطور عمده شمالى ـ جنوبى و شمالغربى ـ جنوبشرقى است. پستاندارانى چون یوز، شغال، کفتار، روباه، قوچ، میش، شتر و خرگوش بههمراه پرندگانى چون عقاب طلایى، عقاب دوبرادر و عقاب تالابى، زاغبور کویرى، غراب (کلاغ سیاه)، چکاوک هدهدى، هدهد، چکاوک معمول یو دال (لاشخور) و خزندگانى چون مار (بهخصوص مارشترى) و مارمولک در منطقه دیده شدهاند.
بهدلیل هواى فوقالعاده گرم و خشک منطقه و نیز قابلیت تطبیق زیاد جانوران منطقه با این شرایط خاص، بیمارى خاصى در آنها مشاهده نمىشود. بخش اعظمى از منطقه معدنى پروده جزو منطقه حفاظت شده حیات وحش نایبندان است. گیاهان منطقه بهطور عمده گز، شور، طاق، لیچ و درمنه بوده و داراى پوششى پراکنده است.
بنابر آمار نیمه رسمى اداره محیطزیست طبس، از سال ۱۳۵۶ که سال آغاز عملیات اکتشافى در منطقه بوده است، از تعداد پستانداران منطقه بهخاطر مرگ یا مهاجرت حدود ۷۰ درصد کاسته شده است. شکار بىرویه، آلودگى محیطزیست و رفت و آمدهاى گروههاى اکتشافى و معدنى از عوامل مهم این کاهش بودهاند. آلودگىهاى محیطى که در منطقه گزارش شده است، اغلب مربوط به آلودگىهاى ایجاد شده در معادن و کارخانه زغالشویى بوده است.
منطقه اکتشافى پرودهشرقى طبس که از نظر سن سازندهاى زمینشناسى در محدوده بین تریاس بالایى تا ژوراسیک تحتانى قرار دارد، شامل سنگهاى آهکى، ماسه سنگ، شیل، سیل تاستون، زغالسنگ و نیز توده بازالتى بوده و بین دو سازند آهکى بادامو و طبس قرار گرفته است. توپوگرافى منطقه آرام بوده و رخنمونهاى سنگهاى مذکور بهراحتى قابل مشاهده است.
همچنین بیشتر روباره منطقه شیل و پس از آن آبرفت است. عملیات اکتشاف زغالسنگ در این منطقه از سالهاى ابتداى دهه شصت آغاز و پس از مدتى وقفه بهطور مجدد از سال ۱۳۸۳ شروع بهکار کرد. در این مدت تعداد ۲۱۷ حلقه چاه به متراژ تقریبى ۵۸ هزار متر، ۱۸۰ ترانشه و ۳۸ اکلون حفر شده است.
بهدلیل بالا بودن نسبى سطح آبهاى زیرزمینى منطقه بهخصوص در شرق و جنوبغربى منطقه، اغلب ترانشههاى حفر شده در مدت کوتاهى پر از آب شده و این آب تا مدت زیادى در آن باقى مىماند. حتى در یک مورد، ترانشهاى که در شرق منطقه حفر شده است در تمام مدت سال داراى آب است.
با توجه به عمق زیاد ترانشهها و نیز باتلاقى شدن مناطق اطراف آن، کشیدن حصار در اطراف ترانشههاى عمیقتر (عمق یک متر و بیشتر) توصیه مىشود. با توجه به هزینه ۸ هزار ریال به ازاى هر کیلوگرم حصار (هر کیلوگرم حصار معمولى ۱۱ متر طول دارد) جهت یک ترانشه ۱۰۰ مترى با در نظر گرفتن چوبهاى نگهدارنده و دستمزد کارگر فقط مبلغ ۳۶۶۰۰ ریال هزینه خواهد شد و این هزینه در مقایسه با جان انواع جانداران بسیار ناچیز است.
در صورتى که قطر تمامى حفارىها بهطور متوسط HQ 3/96 میلیمتر در نظر گرفته شود، براى پر کردن کلیه چاههاى منطقه حدود ۴۲۰ متر مکعب ماده پرکننده مورد نیاز است. اگر حجم حفرات موجود را در نظر نگرفته و ماده پرکننده را بهنسبت یک به ۵ (سیمان و ماسه) فرض کنیم، آنگاه قیمت کل ماده مصرفى جهت تامپوناژ تمامى ۲۱۷ حلقه چاه کمتر از ۳۰ میلیون ریال خواهد شد. در این صورت هزینه هر متر سیمان کردن چاه برابر ۵۱۷ ریال مىشود. این مقدار با مقایسه با متوسط هزینه معمول حفارى با قطر HQ که برابر ۹۰ تا ۱۲۰ هزار ریال است، بسیار اندک است. این در حالى است که اگر چاه از گل غلیظ بنتونیت پر شود،
هزینه از این مقدار نیز کمتر خواهد شد. در این محاسبه هزینههاى کارگرى و هزینههاى جانبى دخالت داده نشده است، زیرا در صورتى که پرکردن چاه همزمان با اتمام حفارى و پس از انجام چاهپیمایى صورت پذیرد، مىتوان هزینههاى مذکور را در هزینههاى جارى حفارى سرشکن کرد.
در منطقه پرودهشرقى با توجه به تجربه و تخصص گروههاى حفارى و نیز عدم پیچیدگىهاى زمینشناسى، لولههاى حفارى فقط در یک چاه که آن هم در گسل حفر شده بود، گیر افتاده است که عمق و ضخامت لولههاى گیرافتاده در گزارشات مربوطه ذکر شده است. عمدهترین آلودگى زیستمحیطى که بر اثر فعالیتهاى اکتشافى در این منطقه بهوجود آمده است رها شدن گل حفارى که حاوى موادى پلیمرى چون سوپر میکس مىباشد، بوده است. جهت به حداقل رساندن مضرات گلهاى حفارى استفاده از سیستمهاى تصفیه گل حفارى ضرورى است.
معمولا دو نوع سیستم تصفیه وجود دارد: سیستم کنترل ذرات جامد (SolidControl) و سیستم Zero Discharge. این سیستمها که شامل مجموعه مرکبى از نوار نقاله، توزیعکننده، الکهاى مشبندى شده، سانتریفیوژ، سیکلون و هیدروسیکلون بههمراه پمپهاى مربوطه است، فرآیندهاى جداسازى را بر پایه جدایش شیمیایى و فیزیکى و خواص فیزیک و شیمیایى انجام مىدهند.
حداقل کارى که باید جهت جلوگیرى از پراکنده شدن گل حفارى در محیط انجام داد، حفر حوضهاى گل و تخلیه لجن حاصله در آن است. لازم بهذکر است که در کانسارهاى زغالسنگ موادمضر همراه زغالسنگ بهخصوص خاکستر بههمراه گلحفارى از گمانه اکتشافى خارج شده و در محیط پراکنده مىشود و این مواد در محیط اطراف کانسار مىتواند اثرات مخربى برجا بگذارد.
نتیجهگیرى و پیشنهادها
با توجه به میزان نسبتا کم تاثیرات مخرب عملیات اکتشافى در مقایسه با بخشهاى استخراج و فرآورى، هزینههاى بازسازى حفریات و عملیات پیشگیرى از تخریب محیطزیست بسیار کم بوده و لازم است که اینگونه مبالغ جهت حفاظت محیطزیست هزینه شود.
این هزینهها مىتواند در معدنکارى آینده نیز تاثیر مثبت خویش را در زمینههاى اقتصادى، زیستمحیطى و حتى ایمنى نشان دهد. بنابراین پرکردن حفریات، بستن دهانه ورودى آنها و نصب علائم هشداردهنده و نشانههاى بازدارنده، رعایت اصول ایمنى و قواعد صحیح و استاندارد حفارى و بازیافت گل حفارى، بازیافت سوندهاى رادیواکتیویته و یا در صورت عدم موفقیت ایزوله کردن اطراف گمانه باید در دستور کار گروههاى اکتشافى قرار گیرد.
جلوگیرى از روان شدن و پخش شدن گل حفارى در منطقه اکتشافى بهوسیله حفر حوضچههاى گل حفارى و نیز عدم پراکندن زبالههاى تولید شده توسط کارگران مىتواند از دیگر روشهاى جلوگیرى از آلودگى محیطزیست مناطق اکتشافى باشد.
به عنوان نمونه مىتوان با حفر چاهکهایى کوچک زبالهها را پس از سوزاندن در آنها مدفون کرد. آموزش کارگران و افراد مسئول و فرهنگسازى در امر حفاظت محیطزیست، بهداشت و ایمنى نیز مىتواند کمک بسیارى در محافظت از اکوسیستم منطقه در پروژههاى اکتشافى کند.
در مناطقى که داراى پوشش گیاهى قابل ذکرى هستند، بازسازى مناطق دستخوردهاى چون جادههاى دسترسى یکبار مصرف و سایتهاى حفارى و احیاى مجدد جنگل مىتواند جزو شرایط پروژههاى اکتشافى قرار گرفته و ضمن حفاظت از منابع طبیعى، ضمانت اجرایى لازم جهت اخذ مجوز انجام این پروژهها از سازمانهاى مرتبط (اداره منابع طبیعى و سازمان حفاظت از محیطزیست) نیز حاصل خواهد شد. بنابراین پیشنهاد مىشود تدوین یک استراتژى زیستمحیطى که تمام بخشها و رشتههاى معدنى را دربر گیرد، در دستور کار سازمانها و ارگانهاى ذیصلاح قرار گیرد.